معنی بازی بچه‌های قدیم

حل جدول

بازی بچه‌های قدیم

اکردوکر


بچه‌های آسمان

سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر در سال 1375


بازی قدیم چاپخانه‌ها

ترنا


بازی قدیم چایخانه‌ها

ترنا

لغت نامه دهخدا

قدیم

قدیم. [ق َ] (ع ص) دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم. || کهنه. || پیشین و سابق. || باس وباش. || پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق ِدْ دی] (ع اِ) پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

قدیم

ازلی، باستانی، پیشین، دیرینه، سرمدی، کهن، کهنه، گذشته،
(متضاد) جدید

عربی به فارسی

قدیم

باستانی , دیرینه , قدیمی , کهن , کهنه , پیر , غیر مصطلح (بواسطه قدمت) , سفید , سفید مایل به خاکستری , سالخورده , کهن سال , مسن , فرسوده , کهنه کار , پیرانه , گذشته , سابقی , پیر مانند , نسبتا پیر

فرهنگ فارسی آزاد

قدیم

قَدِیم، از خیلی قبل، از زمان گذشته (جمع: قُدَماء، قُدامی، قَدائِم)، لا اوّل و بی آغاز،

فارسی به آلمانی

قدیم

Aborigine, Australischer ureinwohner

فرهنگ معین

قدیم

(قَ) [ع.] (ص.) دیرینه، پیشین. ج. قدماء.

فرهنگ عمید

قدیم

پیشین، دیرین،
دیرینه، قدیمی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قدیم

دیرین

فارسی به عربی

قدیم

ساکن اصلی

معادل ابجد

بازی بچه‌های قدیم

200

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری